سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-2

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 96/1/7 4:3 عصر

قبل از نگارش این نمونه از فضای رعب و وحشت دوران رضا پهلوی ، باید به این نکته اذعان نماییم،قتل و کشتار اقلیت های دینی و قومی در عصر رضا شاه ، که در برخی موارد با دستور مستقیم خود شاه انجام می گرفته است ، یکی ازحوادث ناگوار آن دوران است،که در تضاد و منافات شدید با حق و حقوق انسانی و منشورحقوق بشر و بویژه با دستورات انسان ساز و رهایی بخش و مترقی دین مبین اسلام قرآنی میباشد.

 

بعد از حوادث شهریور1320شمسی و ورود متفقین به خاک ایران و میانجیگری فروغی برای شاه نمودن ولیعهد محمد رضا پهلوی،و در نهایت امضای استعفانامه توسط رضا شاه،و تبعید او توسط دولت انگلستان به جزیره موریس،یک فضای تقریبا باز سیاسی بوجود آمد، که بی شک تحت تاثیر شرایط جهانی و خواست قدرتمندان خصوصا انگلیس ، برای شکل گیری یک شرایط آرام با ضریب بالای امنیتی درایران،برای دست اندازی و چپاول منابع زیر زمینی از جمله نفت و گاز،این مملکت بود.

در این شرایط با فضای باز سیاسی،روزنامه ها و نشریاتی که از دوران انقلاب مشروطه تاکنون به محاق تعطیل و سانسور رضاخانی رفته بودند،این مجال را یافتند که دوباره همچون ققنوس از خاکستر خویش برخیزند و برای یک دورانی عرض اندام نمایند،که صد البته این فضای تحمیل شده بین اللملی ، ناشی از تخاصم دول قدرتمند و شرایط خاص سیاسی آنزمان، دیری نپایید،که آخرین شعله های حیات آزادی و دموکراسی،که نمود عینی آن در طول زمامداری حکومت ملی و مردمی دولت دکتر محمد مصدق بود ، با کودتای سیاه آمریکایی،انگلیسی و درباری در28مرداد1332، به تمامی و کامل خاموش شد.

 با بسته شدن فضای سیاسی و اجتماعی بعد از کودتای 28مرداد1332شمسی و سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق رهبر و پیشوای نهضت ملی و ضد استعماری ایران،توام با سرکوب،کشتار،شکنجه،اعدام و زندانی نمودن اعضا و هواداران نهضت آزادی ایران،جبهه ملی ایران و سایر افراد و گروههای سیاسی دیگر،و با پایان یافتن دوران رفرم و مبارزه قانونی،طبق فرمایش زنده یاد مهندس مهدی بازرگان در بیدادگاهی در رژیم پهلوی،که خطاب به رئیس دادگاه گفت،ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم{4}،موجب رشد فضای پلیسی و امنیتی و تشکیل گروههایی با مشی سیاسی چریکی شد،که با افزایش نارضایتی ها،تظاهرات و اعتصابات ملی و مردمی به پیروزی انقلاب در22بهمن سال1357ش منجر شد.

 

نمونه سوم-3 :: قتل ارباب کیخسرو شاهرخ،در دوران رضا شاه پهلوی

 

مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ،از نمایندگان زرتشتیان در مجلس شورای ملی ایران، و رئیس انجمن زرتشتیان ایران بود.او در روز7تیر سال1254خورشیدی دیده به جهان گشود و در روز 11تیر ماه1319در تهران،توسط مزدوران رضا شاه با آمپول هوای پزشک احمدی جانی معروف به قتل رسید.

Arbab kaykhosro shahrokh.jpg

یکی از نشریاتی که بعد از حوادث شهریور1320ش ، و ایجاد یک فضای نسبتا باز سیاسی منتشر میشد،روزنامه مردامروزبه سردبیری مرحوم محمد مسعود،بود.

ناگفته نماند زنده یاد محمد مسعود روزنامه نگار،نویسنده و داستان نویس،در بیست و دوم بهمن1326شمسی در حدود ساعت 22، ترور شد.{5}در مورد این نویسنده که در دوران محمدرضاپهلوی به قتل رسید، در آینده به خواست خدای متعال مطالبی درج می نماییم.

 

 

بخش کوتاه شده ای از مقاله داستان گونه ای به نام قتلگاه ، بقلم یکی از نویسندگان معروف منزوی در روزنامه مرد امروز{6}::

نویسنده این مقاله انتقادی و افشاگرانه را تقدیم مدیر وقت روزنامه اطلاعات و نماینده مجلس شورای ملی،نمود،زیرا به نوعی او را مقصر در قتل آن زرتشتی بیگناه می دانست.

{7}«.....چرا این پیس را تقدیم ایشان می شود؟

برای اینکه جریان قتل مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ ، یکی از مرموزترین حوادث دوره بیست ساله میباشد و با اینکه ورثه آن مرحوم مانند ورثه سایر مقتولین ...شکایت نمودند.ولی متصدیان و مامورین تحقیق نخواستند و یا نتوانستند قاتلین را گرفتار عدالت نموده و تسلیم دادگاه نمایند......در تنظیم این پیس سعی شده است که قواعد تئاتر نویسی که عبارت از وحدت موضوع و وحدت زمان و وحدت مکان است ،حتی الامکان رعایت شود.این پیس صددرصد تراژدی است و منتج به قتل یکی از مظلوم ترین و یکی از خادمین حقیقی مشروطیت ایران است،خاتمه می یابد.

این پیس مشتمل بر سه پرده و یک صحنه خاتمه است.

پرده اول:آن روز قبل از قتل و در منزل مرحوم حاج محتشم السلطنه اسفندیاری،رئیس سابق مجلس شورای ملی...علل و جهات سیاسی قتل مرحوم ارباب کیخسرو کاملا روشن می شود.

پرده دوم:پرده دوم... در اطاق مختاری رئیس کل شهربانی وقت واقع میشود.با اینکه قانون سازمان شهربانی را وظیفه دار نموده است که امنیت را حفظ و حمایت نمایند،معهذا در این پرده کاملا روشن می شود که با چه مهارتی نقشه قتل و محو شخص بیگناه و مظلوم را طرح ریزی می نمایند.

پرده سوم: ... در یکی از منازل واقع در خیابانهای فرعی خیابان کاخ میباشد،که به مناسبت جشن عروسی عده زیادی مدعوین دعوت شده اند،در این صحنه است که آقای عباس مسعودی با دستورات قبلی رل مهم و موثری را انجام می دهد.

صحنه آخرکه با خاتمه تراژدی در محوطه وسیعی بالای خیابان پهلوی نزدیک رودخانه کرج می باشد که در این مکان مامورین شهربانی رل خود را انجام و دکتر احمدی جانی معروف آمپول {مرگ}را به ارباب کیخسرو تزریق... شده است.....

ادامه دارد.


پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-1

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 96/1/6 4:29 صبح

با افزایش معضلات مادی و طاقت فرسا شدن مشکلات و پدیده های اقتصادی،اجتماعی و  .....نظیر: رباخواری، رانتخواری،اعتیاد، فساد، فحشا،گورخوابی، کارتن خوابی،دزدی ها و اختلاسهای چندصدمیلیونی الی چند هزار میلیاردی توسط شهرام جزایری ها، علی خاوری ها ، بابک زنجانی ها و .....در کنار مشاهده رفتار و اعمال برخی مدعیان دینی و اسلام پناهان که با عملکردهای متضاد با دستورات انسانی الهی قرآن کریم، و فرمایشات گهربار و سازنده پیامبر اسلام{ص} و ائمه اطهار(ع) ، و به طبع آن ایجاد و رشد فضای بی اعتمادی، و شیوع بیماریها و ناهنجاریهای اخلاقی مانند: افزایش غیبت نمودن، دروغ گفتن، سخن چینی، مردم آزاری،تهمت زنی، فحاشی ، چشم و هم چشمی، پول و مال پرستی و .....موجب آن شده است که هواداران و باقی مانده های رژیم سرنگون شده سلطنی بدست مردم و نیروهای انقلابی، در انقلاب ضد دیکتاتوری، ضدطاغوتی و ضد سلطنتی بهمن1357خورشیدی، را بر حسب قراین و شواهد موجود، ظاهرا دلگرم و راضی نموده و آنها با سوءاستفاده فرصت طلبانه از فضای موجود، ناشی از معظلات اقتصادی و اجتماعی و ..... ، بر آن داشته است که در فضای مجازی اینترنت و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان ، با پنهان شدن زیر علم نژادپرستانه آریایی با محور باستان ستایی افراطی، همراه با افکارپوپولیستی و تبلیغ نوعی ناسیونالیسم شوونیستی{1} توام با چسباندن دروغین و فرصت طلبانه سیاسی دوران پهلوی، از موضع راست گرایانه ارتجاعی، به دستاوردهای درخشان حقوق بشری کوروش کبیر ، با تحریف و جعل تاریخ ، سعی در فریب توده های جوان مملکت پاک ایران زمین زیبا دارند.

 

هواداران سلطنت سعی وافری دارند در رسانه های گروهی مرتبط به خودشان ، اعداد و ارقام شکنجه شدگان،اعدام شدگان، و آمار زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی پهلوی را ، بی ارزش و فاقد اهمیت جلوه دهند و با دروغ،فرافکنی،جعل و تحریف تاریخی ، با توجه به  گذشت زمان و مطلع بودن از ضعف تاریخی برخی از افراد ملت و خصوصا بی اطلاعی و یا کم اطلاعی عده ای از نوجوانان و جوانان، از وقایع آن روزگاران ، تعداد شهدا و شکنجه شدگان و آسیب دیدگان آن دوران را ، برای رد گم کردن و فرار از واقعیت مشخص ملی ، با تعداد بالای کشته شدگان دیکتاتورهای جهان هم زمان حکومت پهلوی ها، مقایسه نمایند ، تا در این فرار به جلوی سفسطه گرانه به سبک سلطنتی با یک لوث کردن و دودوزه بازی سیاسی، اصل ماجرای شکنجه و کشتار و فضای استبداد آن دوران را مخدوش نمایند ، تا در این بین حقیقت، به روش رضاخانی ذبح تاریخی شود.

 

با گسترش تبلیغات سیستماتیک برخی از محافل هدفمند خارجی، از شرقشناسان و خاورشناسان مغرض و جهت دار ،در این وانفسا ، باقیمانده های رژیم شاهنشاهی ، همزمان در کنار قدیس سازی و تعریف و تمجید غلوآمیز و بعضا دروغ بافی از رضا شاه و محمد رضا پهلوی ،بعنوان افرادی ایران دوست،دموکرات و مردمی،بصورت افسار گسیخته و بی ادبانه ،با اتکا به برخی از توهمات ذهنی و برداشتهای غلط و یا برخی از اسناد ضعیف و جعلی،تبلیغات مسمومی را بر علیه دین سراسر رحمت و صلح و آزادی اسلام رهایی بخش محمدی و علوی ایجاد نموده اند.

 

با توجه به سطور بالا، ما  در این سلسه گفتارهای مرتبط به هم در صدد دفاع عاقلانه و مستند از دین نجات بخش اسلام علوی و قرآنی هستیم ، و هم درصدد بررسی و دوباره خوانی برخی از گوشه ها ی حوادث تاریخی دوران پهلوی ، که مرتبط با بحثمان می باشدهستیم ، تا دقیقتر و بهتر دریابیم که آیا آن دو پدر و پسر ، در واقع افراد ایران دوست، مردمی و دموکرات و آزاده بودند و یا نه.

 

دوستان گرامی و شما اندیشمندان محترم: برای پر بار کردن این سری گفتارهای مرتبط ،با ارسال پیشنهادات،راهنمای ها و انتقادات اصولی و سازنده ، به روشن تر شدن مسائل مطرحه شده کمک و مساعدت نمایید.متشکریم.

 

یک تذکر ویژه :: خوانندگان محترم! برای نگارش این سری سلسله گفتارها ، از آثار و کتابها و اسناد مختلف استفاده شده است ، آنچه یک نویسنده و محقق آزاده و شرافتمند و متعهد به ارزشهای انسانی به آن باید پایبند باشد، بدون هیچ حب و بغض و تعصب جاهلانه ای از منابع مختلف و متضاد با عقاید و افکار گوناگون ، که حتی با اعتقادات مولف در تضاد آشکار است ، استفاده می نماید.از این رو مولف این سطور هم از این قاعده مستسناء نبوده است، به همین دلیل ارجاع نویسنده این مطالب به آثار،مجلات،روزنامه ها ،نشریات و کتابهای مختلف ، الزاما به معنای قبول اعتقادات و افکار و نقطه نظرات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و .....نویسندگانی که از آنها نقل می شود ندارد، و صرفا به منظور تحقیق و بررسی در مورد همان موضوعات مطرح شده می باشد و بس.

 

سوال مشخص :: آیا در حکومت پهلوی زندانیان سیاسی مورد اعدام،شکنجه و بدرفتاری های منافی حقوق بشر ، قرار می گرفتند یا نه؟

اگر جواب منفی است،علت آن فضای دموکراتیک و مردمی شاهان پهلوی چه بود؟

اگر جواب سوال بالا مثبت است ، چند سند و نمونه مشخص و ثبت شده را بیان نمایید؟

 

جواب سوال بالا :: طبق اسناد و معلومات مشخص و ثبت شده تاریخی، و بویژه شاهدان زنده در اقصی نقاط عالم، که توسط نویسندگان،محققان و خاطرات نویسانی ، با افکار و عقاید متضاد و مخالف ، گویای بدرفتاری، شکنجه های قرون وسطایی در زندانهای شاهنشاهی پهلوی ، از جمله کمیته مشترک ضد خرابکاری ، زندان  اوین، زندان قصر و .....حکایت دارد.

 

نمونه های گوناگون =

نمونه اول 1-:: « در حالی که چشمانم بسته بود، مرا روی صندلی آپولو نشانده و دست و پاهایم را با گیره های فلزی که در کنار آن تعبیه شده بود بستند، و به قدری گیره ها را که با پیچ بسته و سفت می شدند چرخاندند که نزدیک بود، استخوانهای دست و پایم بشکند.

آن گاه کلاهی آهنی را روی سرم گذشتند که تمام سر و گردنم در آن قرار داده شد، به طوری که دیگر نه چیزی می دیدم، و نه کلامی می شنیدم.

در این حال ناگهان با وارد آمدن اولین ضربه کابل بر کف پایم ، انگار که بمبی را در بدن من منفجر کرده باشند، تمام وجودم به آتش کشیده شد ، به طوری که ناخودآگاه فریاد کشدم که ای کاش فریاد نزده بودم ، زیرا داد و فریاد من فقط در داخل کلاه فلزی موصوف پیچید و به سان بمبی در سرم منفجر شد و به مراتب بیشتر از ضربه شلاق دردناک و کشنده بود.

ضربات شلاق با قساوت تمام یکی پس از دیگری فرود می آمد. 

بدنم مثل کوره گداخته شده و درد و رنج ناشی از آن به اعماق قلب و روح و جانم زبانه می کشید... »{2}

 

نمونه دوم-2 ::

« روزی دیگر در اتاق بازجویی محاسنم را به الکل آغشته نموده و سپس آتش زدند و صورتم را سوزاندند و پس از آن میله سرخ شده ای را روی لب هایم گذاشتند و در آن حال به من گفتند خودت را در آینه ببین ، خیلی خوشگل شده ای.

جواب دندان شکنی به آنها دادم که هر سه نفر بازجو به شدت عصبانی شده ، با تمام توان به جان من افتادند. در مرحله ای دیگر از سقف آویزانم کردند و با روشن نمودن چراغ زیر پاهای پانسمان شده ام ، هم پانسمان و هم پاهای زخمی را سوزاندند.

در طول روند بازجویی در حالی که مرا از سقف آویزان کرده بودند ، از بالا آب جوش قطره قطره روی سرم می چکید و در این حال بازجو که مشخص بود ، شیئی فلزی در دست دارد ، محکم به صورتم کوبید که فکم شکست و پس از آن حسینی مرا بلند کرده و به زمین زد ، و با زانو محکم به شکمم کوبید، که مثانه ام پاره شد و به بیمارستان منتقل شدم.

پس از بهبودی نسبی مرا به کمیته مشترک برگرداندند و این بار به وسیله سند ، آب جوش را از مجرای ادرار وارد مثانه ام نمودند ، و به دکتر گفتند:در مثانه اش میکروب کشت کنید. »{3}


منابع نمونه اول و دوم :

1-ماهنامه گیلان اوجا شماره 9 و 10 ، دی و بهمن1395 ، صفحات 16 و 17

2-مجله چشم انداز ایران، مقاله شکنجه خط سرخ تاریخ، (مصاحبه با یکی از افرادی که در تاریخ 1354/5/11 در رژیم پهلوی دستگیر و به هشت سال زندان محکوم شد.)دی و بهمن1392،صفحه53 ، به نقل از کتاب شکنجه گران می گویند ، صفحه=89 تالیف قاسم حسن پور، چاپ سوم1386 ، انتشارات موزه عبرت ایران.

3-همان/به نقل از کتاب شکنجه گران می گویند،صفحه91 ( مصاحبه با فردی دیگر که در تاریخ1354/6/11دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد)


کدمطلب=19/5( مقاله پنجم/مطلب19}


  ادامه دارد.


صد دفتر بیداری؟!

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 96/1/3 6:13 صبح

دل متن های آزاد :: -6

 

سال نو آمد

خوش آمد-

دلها همگی شاد،

لبها همه خندان،

نوروز آمد از راه -

و شد آغاز ، سال جدید.

 

پدربزرگ پیرمان ،

مثل هر سال جدید-

در دستانش،-

یک اسکناس تا نخورده -

و بر لبانش زمزمه زبیایی،-

که به ما می گوید ::


سال سال خروس است-

و خروس نماد ، بیداری ، هشیاری

سحر خیزی-

و چشمها را بازکردن -

و گوشها را تیزتر کردن ،

و دلها را جایگاه عشق نمودن.


بچه ها !

و ای تو ایرانی عاشق-

مشق عید امسال شما،

صد دفتر بیداری -

یک عالم هشیاری-

 و دلی برای دوست داشتن،

زبانی حقگو ، رها ، مومن ، آزاد-

دوستدار، صلح و آرامش-

عاشق امنیت،شادی،آزادی،-

و نیتی پاک و الهی گونه-

و دستی برای عمل،

و کاری سرشار از خدایی فکر کردن،-

و مردمی عمل نمودن-

بی هیچ تزویر،و دروغ و جفا.


این است

مشق امسال شما.


آری ای بچه ها-

مشق امسال شما ،

صد دفتر بیداری -

و یک عالم هشیاری ،

با فکری خدایی گونه

و عملی عاشقانه و مردمی-

این است- و آری این است،-

راز و رمز ، ایمان و انسان بودن،-

و برای همیشه ، انسان ماندن.....

 

کد مطلب :18


خوشبختی،بهروزی،پیروزی؟!

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 96/1/3 5:50 صبح

دل متن های آزاد :: -5

 

عید امسال ما چه زیباست-

من چقدر شادانم،

من چقدر می خندم،

من چقدر خوشبختم.


من امسال دیگر کاری خواهم کرد کارستان-

و با سلاح عشق و تدبیر و عمل،

شادمانه خندان،

دست کوبان و پاافشان-

بر هر چه غم می تازم،

و می بندم راه هر نا امیدی و یاس و استیصال-

و آرزوهایم دیگر فردی نیست،

من را در ظلمتکده منیتها انداختم-

و حالا ما برایم معنی زندگی و حرکت است-

تا برخیزیم،شادانه،

و همچون خروس در سحرگاه

سرود بیداری و هشیاری و امید بخوانیم،-

و به هر چه غم-

به هر چه غیرممکن ها-

به هر چه درد و اعتیاد و رانت و ربا-

و به هر چه رنگ یاس و سیاهی دارد،-

و به شیطانک نفس افسونگر-

با فریاد ،

با احساسی انسانی ،

و عملی خردورزانه ، عاشقانه ،باعزمی جزم،-

نه بگوییم -

نه یک بار -

نه صدبار ،

هزاران مرتبه ،

هردم،مستمر،-

به هر چه رنگ زندگی دارد،-

به هر چه رنگ صلح،

و عشق،آزادی وآبادی دارد-،

به مهربانی،انفاق،خودسازی-

دلیرانه ،آری بگوییم، بسیار-

و به هر چه،-

رنگ و یاس و نامیدی هاست-

نه بگوییم،به فریاد بلند-

نه یک بار-

نه صدبار،

هر لحظه،

هزاران مرتبه ، عالی و انسانی-

تا که هر روزمان نوروز باشد،

و هر نوروزمان پیروز پیروز -

و این است،-

خوشبختی ، بهروزی ، پیروزی.

 

کدمطلب :17


<      1   2