سفارش تبلیغ
صبا ویژن

که فردا بسیار دیر خواهد شد؟!

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 95/7/4 12:36 عصر

دل متن های آزاد :: -4



ای آنکه می پنداری

نیست از پس امروز

هرگز فردایی جاویدان.


ای آنکه می اندیشی دمادم ،

همیشه مرگ از برای پسرهمسایه است


نه نه نه!


بیخبری و نادانی

باشد خود جرم بزرگ.


                                     *****

ای انسان عاصی

ای اسیر نفس سوداگر!

که هر دم ،

به دنبال -

گناهی، ربایی ، بلایی ، .....

و یا مال مردم خواری.


ای آنکه پله های ترقی تو

بر روی قلب دوست منست ،-

و پرش مردم آزارانه ات

بر روی آن دل-

دل دردگرفته آن کودک یتیم می باشد،-

برحذر باش از ظلم و گناه-

که چرا،-

کاخ آرزوهایت ویرانه خواهد گردید.


توچنین مست و شادان مباش!

خوابهای طلایی امروزت

عذاب سوزنده فرداها است-

و جایگاه یاس آلود فردایت،

دادگاه عدل الهی و جهنم سوزانده-

درپس فرداهای نادانسته است.


از آتش اعمال نفس پلیدت-

و یا در دادگاه عدالت الهی اسیر

و یا در دادگاه مردمان شهر ما

در همین دنیا-

آن لحظه که انتظارش را نخواهی داشت،

خشم الهی پرشتاب خواهد آمد-

و از تو تنها نام شهوت آلوده ات می ماند-

و سری پست که تنها فقط پایین است.


                                 *****

تا دیر نگشته برخیز

راه چاره ای تو پیدا کن

چاره اش آگاهی، و کمی هم ایمان

و آنگاه یک توبه بی بازگشت-

پس برخیز

همین حالا

و نه حتی فردا

چون مرگ هر لحظه درکمین،

و پشیمانی و لب گزیدن،-

ندارد هیچ اثر.



برخیز پاک شو،آگاه شو، توبه نما

مردمی باش-

و خدایی حرف بزن.


راه برو

و کار کن-

با نان بازو و عقل خدادی ات.



برخیز این هوای نفس اسارت زا است.

برخیز،

آری برخیز،-

که فردا بسیار دیر خواهد شد.

 

کدمطلب = ./10


شیعه یعنی ...؟!-1

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 95/6/30 11:45 صبح

« دل متن های آزاد :: -3 »

 

 

تشیع چیست؟

جز یک باور،

درقلب و زبان و عمل.


شیعه یعنی پاک بودن ، پاک ماندن.

شیعه یعنی انسانی موحد بودن،

پشت به هر شرک و کفر ونامردمی.


شیعه یعنی یک باور 

باوری زیبا و رحمانی ،-

ظلم ستیز ، صبور و استوار

 شرک زدا و ایمانی،-

عاشق طبیعت و سرسبزی-

دوستدار نور و روشنایی،-

و بیزار از سیاهی،تاریکی و تباهی.


 

شیعه راستین علوی کیست؟

جز یک پیرو اهل عمل ،

رهرو محمد و علی.

 

شیعه یعنی، 

از غم و ناامیدی گریزان-

همدرد با دردمندان،-

خندان با دوستان -

بخشنده نادانان ،

 و هشیار، اما صبور و اهل تفکر ،-

در برابر دشمنان پیدا و پنهان.


 

شیعه یعنی-

عاشق مردم،

همه عشق و احساس پاک انسانی.


 

ای دین ستیزان پیدا و پنهان،

روی صحبتم باشماست-

نه حتی فریب خوردگان و یا نادانان!

بلکه با شما

که عامدانه دیانت را نشانه گرفته اید.


ای خاورشناسان دین ستیز-

ای قلم به دستان نا آزاده -

که ما را زار می خواهید،

و شیعیان راستین علوی را ،-

بیمار می خواهید.


تشیع ما اسلام راستین علوی-

اسلامی عاشقانه و آگاهانه،

همان اسلام ناب

شریعت خالص محمدی می باشد.

 

تشیع علوی ،

پیرو راه محمد،علی-

راه سرور آزادگاه حسین بن علی

همان راه ابوذر ، -

راه سلمان ایرانی.


تشیع هر زمان زنده و پویا

و شیعیان جاویدان  و برقرار

و هر دم امیدوار و پایدار......

کدمطلب=./9


بهشت زیبای ما.....

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 95/4/22 1:27 عصر

« دل متن های آزاد-2 » ::

 

 از چه می نالی تو

از دردهایی که پنداری

درد بی درمان است.

 

می پنداری ،-

قصه پر غصه ات پایان ناپذیراست-

میبینی که موهایت سفید شده ،

و دلت در هول و هراسی مداوم،-

شب را به صبح می دوزد-

ولی تو هنوز ،

 در بند اژدهای هفت سر اسیری-

و نداری هیچ راه چاره.

 

ای دوست منفعل بودن گناه است-

برخیز،برخیز-

آگاهی شرط نخستین آزادگی ست

و تو رهایی را نخواهی دید،-

آنگاه آزاد نگردی از درون.

 

خوشبختی برایت افسانه خواهد ماند

پس برخیز-

آگاه،مصصمم،عاشق حضرت حق

یکبار برای همیشه

گام به گام و تدریجی

رها شو از سم هر گونه اعتیاد.

 

 

آهای ای دوستان

ای یاران دور و نزدیک

ای اسیران در بندزنجیر اعتیاد

ای جسم و جان داده-

 به دود و تباهی.

 

ای در حلقه عجوزه شیطانی به دام افتاده

ای در زنجیر شیشه و کراک و افیون

دست بسته و دل و جان واداده-

بیا تدریجی،

اول درد رابشناس

زیرا درمان در شناخت درد است.

آنگاه یکبار برای همیشه

به هر چه جز قدرت لایزال حق است،

نه بگو-و بخوان با آوازی بلند

لااله الا الله.

 

بیانه بگو به تریاک-

این سم سیاه،سنتی استعماری،

سوغات بریتانیای کبیر!

برای استثمار کرامت انسانی-

و انفعال جوان و پیر.

 

نه و صدها بار نه بگو به شیشه-

این دژخیم،کشنده مقام انسانی

و به انفعال کشاننده تا اسفل السافلین،-

آن شکنجه گر انسانیت از درون.

 

ای رفیق،ای همراه-

نه بگو،به کراک.

نه بزرگی بگو-

به هر چه مواد و افیون و الکل است.

 

نه بگو به هر چه ویرانگر-

نه بگو به هرچه اسارت بار است.

نه بگو به بردگی نوین اعتیاد-

نه بگو به هر چه مرگ افزا است.

 

ای در بند مواد و الکل اسیر!

از خود بپرس-

آنچه که باید پرسی،

ریشه ها را بکاو

در عمق کودکی هایت جستجو کن-

آن روزهای خوش

روزهای خوش سلامتی-

 و روشنی و امید و زندگی.

 

سوال نما از خود

آن خود واقعی،

نه آن نقابی که بر چهره زده ای.

بپرس،هر سوالی که راگشاست

بپرس از خود

و بنویس با قلم

بر صفحه سفید کاغذ رهایی،

چرا معتاد شدم؟

 

چرا به این اسارت تن دادم؟

ضعفهای درونی ام چه بود؟

اولین روز مصرفم کی بود؟

چرا جذب این مکاره شدم؟

و حالا چه باید کرد؟

آری اینک چه باید کرد؟

 

شتاب مکن-

شتاب مکر شیطان است،

همچون مشقهای نانوشته دیگر زندگی-

و ترکهای بی سروته سالها قبل-

این بار با توکلی عاشقانه،آگاهانه

به آن فریاد رس یگانه-

با پرسشهای مشخص،

و با عزمی خلل ناپذیر-

گام به گام و تدریجی،

اندک اندک ،آرام اما مصمم-

سم را کمتر و کمتر نما

و با مصرفی کمتر

وابستگی ات کوچکتر،

و کوچکتر و محوتر خواهد شد.

 

تعجیل مکن

تا جسم و روانت تعادل گیرند-

و تو آزاد گردی-

از شر این دیو پلید صدرنگ.

 

 

برای پاک گشتن،و انسان ماندن

فاصله به تار مویی است-

و این راه زیبا

راه دل دادن -

به مکتب یگانگی و توحید است.

 

 تو پاک گردی و آزاد از درون-

و زندگانی به تو سلام می گوید.

 

و نرود یادت تا آخر عمر پربارت-

 ای رفیق-

این چند نه بزرگ

لا لا لا و لاااااااااا

نه به تریاک

 آن سم کشنده-

 

نه به کراک

نه به شیشه،

آن کشنده مقام انسانی.

نه به هر مواد افیونی،

و هرقرص اسارت زا

 و هر چه در بند اسیرت میکند.

 

 تو می توانی ای هموطن

ای رفیق شفیق-

و لحظه انتخابت

لحظه آغاز رهایی یک انسان دیگر است،-

انسانی پاک،موحد-

آزاده،اندیشمند،آگاه

و آن لحظه چه زیبا خواهد بود

و در خاطره ها خواهد ماند

و من و تو و ما با هم-

به چه قرص و الکل و مواد

نه خواهیم گفت

پاک خواهیم ماند

و خوب می دانیم

دنیا مزرعه آخرت است

و بهشت زیبای ما،

که با دستان ما ساخته خواهد شد

از این سرزمین آغاز می شود-

و حیات جاودانه ادامه خواهد داشت......

کدمطلب=./6


چه خوش بود.....

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 95/4/16 12:19 عصر

« دل متن های آزاد-1 »

 

 

چه خوش بود،

در این روز خدا

در پایان ماهی سراسر عشق و عبادت،

با عزمی جزم و انسان گونه-

 رها و پاک از درون-

با تقوایی آزادکننده از زشتیها،-

 همه آدم شوند؟

 

                        *****

چه خوش بود،

در همین نزدیکیها -

بارور می شد-

گلی از جنس صداقت

و عطری از مهر و وفا-

در قلبهای تک تکمان-

و می تابیدنوری از ایمان

ایمانی از انسانیت و علم و تقوی،-

تقوایی الهی گونه-

آگاهی دهنده و نجات بخش،

که پاکمان سازد-

از هر سیاهی های زمانه،

همه زشتی ها،همه تباهی ها،  

و از هر چه بد است-

ازافکار و کردار و گفتار.

 

                                      *****

 

چه خوش بود

من، تو و ما-

نه در شعر و شعار،

بلکه در این لحظه بینهایت،

با تیک و تیک ساعت عمر-

پاک سازی درون آغاز نماییم-

اندک اندک ، گام به گام،

با خلقی انسانی و خدایی گونه-

مصمم،آگاه و آزاد-

دور از خشم و ترس و حرص و غرور-

وهمه ناپاکی های هوای نفسانی،-

و در ستیز مداوم باشیم-

با همه شیطانهای بیرونی-

که ما را به شرک می راند،

و تا همیشه بیگانه باشیم ،

با هر چه پلشتی و غیر انسانی ،-

 رودررو با اصل زیبای توحید است.

                     

                 *****

چه خوش بود

آخر این ماه قشنگ

این عید سعید فطر،

با پالایشی هر روزه ،

این لحظه و هر لحظه زیبای حیات-

با تقوایی، راستین  و الهی

محمد وار و علی گونه،-

دل و جان می سپردیم

به ندای سیاهی افکن -

لا اله الا الله،

و زمزمه می کردیم

آرام و قشنگ و زیبا،

نیست خدایی جز پروردگار یکتا-

و همین اکنون و نه حتی فردا،

به هر چه رنگ اعتیاد و ننگ و فریب،-

نه می گفتیم.

و یکبار برای همیشه آدم میشدیم،-

آری آدم ، آدم

همان آدمی که آن حضرت حق-

به خود آفرین گفت و به آدم نازید......

 

کدمطلب=./5