سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قرآن،آزادی و حقوق بشر-3

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 100/2/2 3:10 عصر

قرآن،آزادی و حقوق بشر-3

 


 قرآن،آزادی و حقوق بشر-قسمت سوم-3
 2-سوره انعام ، آیه 107 ::
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ (107)
و اگر خدا مى‏ خواست آنان شرک نمى ‏آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبان نکرده‏ ایم و تو وکیل آنان نیستى.(107)
 ( مترجم : استاد محمد مهدی فولادوند )
خدا در این آیه به پیامبر اسلام( ص ) امر می فرماید ؛ اگر پروردگارت بخواهد ، همگی مردم روی زمین ، ایمان می آورند ، آیا تو برای آنکه مردم ایمان بیاورند ، میخواهی آنان را مجبور کنی؟
در دین رهایی بخش اسلام قرآنی و محمدی ، هیچ کسی حق تحمیل و اکراه دین ، و همچنین اعمال زور و اجبار برای ایمان آوردن مردم را نمی دهد ؛ و از این رو است که آفریدگار دانا و توانا بارها به رسولش تاکید و یادآوری میکند : اگر پروردگارت اراده میکرد ، همگی مردم روی زمین لاجرم ایمان می آورند ، آیا تو برای آنکه مردم ایمان بیاورند ، میخواهی آنان را مجبور کنی؟
در واقع وقتی پروردگار متعال ، هیچ گونه اکراه و اجباری را در دین ، حتی برای پیامبر اسلام مجاز نمیداند ، دیگر تکلیف بقیه پیروان و مسلمانان راستین این دین حنیف و مردمی مشخص و مبرهن است.
3-سوره هود ، آیه 12 ::
فَلَعَلَّکَ تَارِکٌ بَعْضَ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِیرٌ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ (12)
و مبادا تو برخى از آنچه را که به سویت وحى مى ‏شود ترک گویى و سینه‏ ات بدان تنگ گردد که مى‏ گویند چرا گنجى بر او فرو فرستاده نشده یا فرشته‏ اى با او نیامده است تو فقط هشداردهنده‏ اى و خدا بر هر چیزى نگهبان است (12)
 4-سوره نور ، آیه 54 ::
 قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُـولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُـولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
بگو: از خدا و رسول اطاعت کنید، و اگر روی برتافتید، [بدانید] بر او [=رسول] وظیفه‌ای جز آنچه به عهده‌اش گذاشته شده [=ابلاغ پیام خدا] نیست و بر شماست آنچه [از جهاد و طاعت] که به عهده‌تان گذاشته شده است و اگر از او اطاعت کنید، هدایت شده‌اید و [اگر هم نافرمانی کنید] بر رسول وظیفه‌ای جز ابلاغ روشن [فرمان خدا] نیست [لذا کیفری دنیائی برای شما مقرّر نشده است].
 ترجمه :: م.ع.ب 
نکته ها :: جبار نبودن پیامبر، نفی تحمیل اجباری دین و تأکیدی است بر «لا اکراه فی الدین».
[ سایت و نرم افزار قرآنی مهندس عبدلعلی بازرگان ].
پرورد گار یکتا به پیامبر اسلام و همه موحدین در طول حیات بشریت می آموزد؛ که ما بر همه اعمالی که انسانها از خوب و بد ، شرک و کفر و حق پوشی انجام میدهند کاملاً آگاهیم ، و تو ای پیامبر ، حق هیچگونه تحمیل و اجبار دین و عقاید الهی را ، به بندگان خدا نخواهی داشت.
وقتی حضرت باریتعالی رسول خود را از اجبار و تحمیل دین و اعتقاد به مردم ، نهی میکند و او را از این کار که ضد دستورات الهی است ، کاملاً برحذر میدارد ، دیگر ما انسانها که پیرو دستورات خدا در قرآن هستیم ، هرگز نباید به هر دلیل و علتی اعتقادات دینی و فرامین الهی را که در کتاب قرآن مبین متجلی شده ، با اجبار ، اکراه و تحمیل به مردم تحمیل کنیم ، که اگر خدای ناکرده چنین کنیم ، این کار ما به غایت ضد توحیدی ، ضد قرآنی ، و ضد دستورات پروردگار یکتا در قرآن میباشد. چرا که دین و اعتقاد از امور و باورهای قلبی است ، و هیچگاه نمی توان اندیشه ای دینی را با زور و اجبار به کسی تحمیل کرد ، زیرا آن اعتقاد تحمیلی در قلب فرد تحمیل شونده نمی نشیند ، و اثر منفی و سویی در کردار و رفتار شخص در کوتاه مدت و بویژه در بلند مدت ایجاد می کند.
5-سوره تغابن ، آیه 12 :
 وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُـولَ فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ.
و خدا را فرمان برید و رسولش را(نیز)فرمان برید، پس اگر روی برتافتید،(بدانید که) وظیفه رسول ما جز ابلاغ آشکار نیست.(=او مأمور اجرای احکام و کیفر منکران نیست، اطاعت از سر ترس بی‌فایده است.)
ترجمه :: مهندس عبدلعلی بازرگان
 نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی
  #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
 #پرتوی_از_قرآن
 ادامه دارد.

 


یادداشتهای یک زندانی سیاسی-11

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 100/2/2 8:35 صبح

یادداشتهای یک زندانی سیاسی-11

 

 یادداشتهای چهار ساله یک نفر زندانی از زندان و زندانیان شهربانی-قسمت یازدهم

( یادداشتهای یک زندانی سیاسی در عصر رضاشاهی )- 11

موضوع این قسمت ::
( چرا گروه 53 نفر دکتر ارانی را بایکوت کردند؟!



وقتی در نتیجه بازداشت و اعترافات آقای م. ش در آبادان دسته 53 نفری کشف شد، مرحوم دکتر تقی ارانی نیز... دستگیر و زندانی گردید... اداره سیاسی وقت به خوبی دانست تا این نفوذ... او را لجن‌مال ننماید نمی‌تواند از متهمین مطابق منظور و میل خود بر علیه او اعترافاتی بگیرد. برای نیل به این مقصود... به هریک از متهمین متذکر شدند که ... با اعترافاتی که ارانی نسبت به متهم کرده دیگر حساب او پاک است و اداره سیاسی نیازی به اخذ اعتراف از او ندارد!
طبیعی است که تلقین این مطلب... باعث ایجاد انتقام و کینه‌جویی نسبت به مرحوم دکتر می‌شد... به این ترتیب مرحوم دکتر ارانی بدون آن‌که عامل اصلی در بازداشت عده پنجاه‌وسه نفر باشد با دست اداره سیاسی وقت، عامل این عمل معرفی گردید...
 گذشته از آن‌که دکتر ارانی در اثر اعترافات ناشیه از کینه‌جویی بعضی از بازداشتی‌ها مجرم شناخته شد، بستگان آن مرحوم هم در اثر تلقین مامورین اداره سیاسیِ وقت مورد اهانت بستگان زندانیان قرار گرفته و کار به آن‌جا کشید که مادر مرحوم ارانی برای ملاقات نور دیده خود آخرین ساعات روزهای ملاقات را انتخاب می‌کرد که تا با بستگان زندانیان مواجه نشده و اهانتی به او نشود!
خیلی از اشخاص بی‌اطلاع و دور از جریان سیاسی هستند که وقتی در نوشته‌ای به عده پنجاه‌وسه نفر یا دسته «ارانی» برمی‌خورند فورا در نزد خود جمعیتی را مجسم می‌نمایند که تحت رهبری مرحوم دکتر ارانی تشکیل و بعد در نتیجه اعترافات آن مرحوم بازداشت شده‌اند! و حال آن‌که هیچ‌یک از این تصورات صحیح و وارد نیست و چون نویسنده تصمیم گرفته است با حفظ روش بی‌طرفانه مجله [خواندنیها] و بدون توجه به ایده سیاسی دسته‌ها و افراد، فقط وظیفه یک وقایع‌نگار را انجام دهد لذا از ذکر دلایل راجع به بطلان تصور این اشخاص خودداری نموده و فقط به منظور اجابت مسئول عده‌ای از خواستاران حقیقت که پیوسته از خود و از دیگران سوال می‌کنند که «چرا دکتر ارانی را واسطه کشف 53 نفر و باعث بازداشت و مسئول محکومیت قلمداد کرده‌اند؟» و جواب مقنعی نمی‌گیرند، به تنظیم این یادداشت می‌پردازم.



بیشتر بخوانیم ::
خوانندگان عزیز ما حقایقی را که در این یادداشت مطالعه می‌فرمایند تاکنون در یادداشت‌های هیچ‌یک از زندانیان نخوانده و از زبان هیچ‌یک از آن‌ها نشنیده‌اند. کشف و بازداشت و محکومیت عده 53 نفر به هیچ وجه در نتیجه اعترافات مرحوم دکتر تقی ارانی نبوده و به موجب پرونده‌هایی که از این عده در بایگانی شهربانی یا دادگستری موجود و قسمتی از آن در دفتر زندان قصر در حضور متهمین قرائت شد، مرحوم دکتر با تمام زجر و شکنجه‌ای که به او روا داشته و اهانت‌های غیر قابل تحملی که نموده‌اند نه فقط بیش از آن‌چه که متهمین دیگر گفته بودند چیزی نگفته بود، بلکه به تصدیق همان پرونده‌ها و گواهی دوست و دشمن خیلی کمتر از آن‌ها (به قول پلیس) اعتراف (!) داشته است. در این صورت باید دید چرا در تمام مدت بازداشت در توقیف‌گاه و مدتی در زندان قصر رفقایش این مرد دانشمند و رنج‌دیده را طرد و «بایکود [بایکوت]» کرده و او را مسئول بازداشت خود دانسته و بستگان آن‌ها در خارج از زندان، مادر بیچاره و خواهران معصوم او را به باد دشنام و ناسزا گرفته‌اند؟!
وقتی در نتیجه بازداشت و اعترافات آقای م. ش (یکی از پنجاه‌وسه نفر) در آبادان دسته 53 نفری کشف شد، مرحوم دکتر تقی ارانی نیز ضمن عده‌ای از جوانان تحصیل‌کرده و فاضل که بین آن‌ها دکتر و لیسانس و دیپلمه زیاد دیده می‌شد، دستگیر و زندانی گردید. مامورین وقت اداره سیاسی در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که مرحوم دکتر ارانی در بین عده بازداشت‌شده‌ها دارای نفوذ زیاد و شخصیتی عالی است و حتی نفوذ و شخصیت او در جامعه دانشجویان دانشگاه نیز قابل بسی توجه و ملاحظه است. اداره سیاسی وقت به خوبی دانست تا این نفوذ و این شخصیت را درهم نشکند و او را لجن‌مال ننماید نمی‌تواند از متهمین مطابق منظور و میل خود بر علیه او اعترافاتی بگیرد. برای نیل به این مقصود بود که مصمم شد اول اعتماد و اطمینان این عده از جوانان را نسبت به مرحوم دکتر سست و متزلزل نموده و بالنتیجه نفوذ و اعتبار او را زایل نماید.
بدیهی است توفیق به این نیت هم برای اداره سیاسی وقت که همه‌گونه وسیله را در دسترس داشته و حریفی در مقابل داشت که در «قفس آهنین او» قرار گرفته و قدرت دفاع از خود نداشت، کار بسیار سهل و آسانی بود. وقتی دومین دوره تحقیق شروع شد، به انجام مقصود پرداختند و در آغاز تحقیق این دوره به هریک از متهمین متذکر شدند که دکتر ارانی در بازداشت آن‌ها دخالت مستقیم و موثری داشته و آن‌چه که لازم بود درباره آن‌ها گفته و بالاخره با اعترافاتی که ارانی نسبت به متهم کرده دیگر حساب او پاک است و اداره سیاسی نیازی به اخذ اعتراف از او ندارد! طبیعی است که تلقین این مطلب، روحیه و اعتماد بازداشت‌شده‌ها را نسبت به مرحوم دکتر متزلزل می‌نمود و باعث ایجاد انتقام و کینه‌جویی نسبت به مرحوم دکتر می‌شد.
 آن‌هایی که قادر به تشخیص حقایق و منظور اصلی اداره سیاسی وقت نبودند به نوبه خود چیزهایی راجع به ارانی گفتند که لااقل هفتاد درصد آن ناصحیح و بقیه یعنی سی درصد دیگر هم مورد تردید بود! در این‌جا نتیجه منظوره اولیه به دست آمده و از عده 53 نفر بیش از نصف بر علیه دکتر تجهیز و تحریک شده بودند. اکنون لازم شد که به ایجاد سوءظن و عدم اعتماد در اشخاص و دانشجویان خارج از زندان – که نمی‌دانم به چه علت واقعا دکتر را دوست می‌داشتند، مبادرت گردد! حصول این مقصود هم کار دشواری نبود، به محض مراجعه بستگان بازداشت‌شده‌ها به اداره سیاسی وقت فورا مامورین قیافه تاثرانگیزی به خود گرفته و در حالی که سخت خود را متالم نشان می‌دادند می‌گفتند: «آقا یا خانم از دست ما درباره محبوس شما چه کمکی برمی‌آید؟ با اعترافات و اقرارهایی که دکتر ارانی (رئیس) آن‌ها درباره او کرده ما دیگر چه می‌توانیم بکنیم؟»
 بدیهی است این گفته دهان به دهان می‌شد و در بین دانشجویان شایع و در دانشگاه و محیط خارج از زندان ضمن مطالب مهم روز قرار می‌گرفت! به این ترتیب مرحوم دکتر ارانی بدون آن‌که عامل اصلی در بازداشت عده پنجاه‌وسه نفر باشد با دست اداره سیاسی وقت، عامل این عمل معرفی گردید.
 (ناچارم توضیح بدهم: در این یادداشت و یادداشت‌های پیش هر وقت اشاره به اداره سیاسی شده و می‌شود مقصود اداره سیاسی سال 1316 یعنی اداره سیاسی 13 سال پیش است و از خوانندگان تمنا دارم پیوسته این تذکر را به خاطر داشته باشند.)
به طوری که ملاحظه می‌شود گذشته از آن‌که دکتر ارانی در اثر اعترافات ناشیه از کینه‌جویی بعضی از بازداشتی‌ها مجرم شناخته شد، بستگان آن مرحوم هم در اثر تلقین مامورین اداره سیاسیِ وقت مورد اهانت بستگان زندانیان قرار گرفته و کار به آن‌جا کشید که مادر مرحوم ارانی برای ملاقات نور دیده خود آخرین ساعات روزهای ملاقات را انتخاب می‌کرد که تا با بستگان زندانیان مواجه نشده و اهانتی به او نشود!
بزرگ‌ترین بدبختی برای ارانی این بود که تمام این حوادث و این توطئه‌ها هنگام حبس مجرد دور از نظر و اطلاع او جریان پیدا می‌کرد و او از آن‌چه می‌گذشت بی‌خبر بود و وقتی هم قضایا برای او روشن شد که کار از کار گذشته و متاسفانه کسی حاضر نبود دلایل او را به «رد» اتهامات وارده گوش کند! یکی از دوستان گفت، ارانی در توقیف‌گاه شهر ضمن صحبت به او گفته بود: «سخت‌ترین دقایق زندگانی من موقعی است که فکر می‌کنم نمی‌توانم بی‌گناهی خود را به رفقا و دوستان ثابت و اتهامات اداره سیاسی را نزد آن‌ها رد کنم و الا من به استنباطات دشمنان وقعی نمی‌گذارم».
 تصور می‌کنم در این یادداشت بدون اعمال نظر خصوصی و بدون دفاع از ایده سیاسی مرحوم دکتر ارانی توانسته‌ام تشریح کنم که چرا مرحوم ارانی را واسطه کشف 53 نفر و باعث بازداشت و مسئول محکومیت‌ها آن قلمداد نموده و مسببین این اتهام کی‌ها بوده‌اند! اما... اما برای تکمیل این یادداشت نمی‌توانم این نکته حساس و جالب توجه را ناگفته گذاشته و بگذرم، و آن این است: با آن‌که بانی بدنامی ارانی (بنا به دلایلی که ذکر شد) اداره سیاسی وقت بود ولی چند نفری از متهمین سیاسی نیز بودند که چون لجن‌مال شدن و قطع اعتماد و اطمینان روشن‌فکران از مرحوم دکتر ارانی را به صلاح و صرفه خود تشخیص می‌دادند لذا بدون اراده به آتش روشن کرده اداره سیاسی دامن می‌زدند و از این راه دکتر را که به هیچ وجه وسایل دفاع نداشت در دو جبهه به مبارزه می‌طلبیدند، و در صورتی که اداره سیاسی توانست از ناپختگی بعضی از این پنجاه‌وسه نفر دو نفع ذی‌قیمت به دست آورد :: یکی آن‌که با برانگیختن حس کینه‌جویی اعترافاتی علیه ارانی از آن‌ها بگیرد که در محکومیت او موثر باشد و دیگر آن‌که همان اعترافات را علیه خود آن‌ها به کار برده و وسیله محکومیت آنان را فراهم نماید. مع‌هذا آن عده انگشت‌شمار از پنجاه‌وسه نفر که مرحوم ارانی را سنگِ راه احراز مقام «رهبریت» خود دانسته و شاید نفهمیده و نسنجیده در تشدید وسایل بدنامی و لجن‌مالی ارانی تشریک مساعی کرده بودند بعدها – بعد از روشن شدن حقایق - از کرده‌های خود، جز ندامت و پشیمانی سودی نبردند!


 منبع: فریدون جمشیدی- مجله خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاه‌وسوم، شنبه 5 اسفند 1329خورشیدی ، صص 11 و 12 .

 

 

ادامه دارد....

قرآن،آزادی و حقوق بشر-2

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 100/2/1 12:29 عصر

قرآن،آزادی و حقوق بشر-2

 

قرآن،آزادی و حقوق بشر‍-قسمت دوم-2 
 جالب توجه این است آن کتابها و عقایدی که توسط دشمنان اسلام ، بصورتی کاملاً آگاهانه و فرصت طلبانه ، بعنوان منبع نقد آیات قرآنی و تفاسیر اسلامی ، مورد سوء استفاده قرار میگیرد ، نوشته ها و سخنانی است که عمدتاً عقایدشان تحت لوای مذهب تشییع سیاه صفوی و یا اسلام منحط اموی طبقه بندی میشود.
آن اسلامستیزان ناشناس و یا بعضاً افراد مهم و شناخته شده آنها ، در نهایت بی وجدانی و بی انصافی ، بصورتی کاملاً آگاهانه ، هدفمند و سیستماتیک ، نوشته ها و کتابهایی را با اسناد و روایتهای مجهول و ضد توحیدی ، ملاک عمل خود قرار میدهند. این گروه از اسلامستیزان درصدد جاانداختن و القای این تصور باطل هستند که رفتار و گفتارهای جزمی، غیر مستند ، ضد اسلامی و ضدانسانیِ نیروهای مخربی نظیر ؛ داعش ، طالبان ، بوکو حرام و .... را به حساب اسلام پاک و اصیل قرآنی ، محمدی و علوی بگذارند ، و در خیالات و اندیشه های واهی و غیر انسانی خویش، به مخاطبین چنین وانمود می کنند ، که گویا با این کارهای خیانت آمیز و نادرست خویش ، با اسلام و مسلمانانِ جهان ، در حال یک نبرد و ستیز همه جانبه و آگاهی بخش هستند!؟
و اما برای دسته سوم که ظاهراً با خدا و دین قهر نموده اند ، میتوانیم دلایل زیر را برای عملکرد آنها قید کنیم ::
این افراد از سوئی به دلیل گرانی ، تورم ، رانتخواری ، اختلاس ، اعتیاد ، فحشاء و بسیاری دیگر از معضلات اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و .....موجب ناامیدی و بی اعتمادی آنها شده است. و از سوئی دیگر برخی از مدعیان اسلام پناهی ، که در طول تاریخ عمدتاً دارای مشاغل و مناصب دولتی بودند ، با سوء استفاده از جایگاه خویش ، مرتکب اختلاس ، ارتشاء ، مال مردمخواری و انواع مفاسد اخلاقی ، اقتصادی و .....شده اند ، موجب یک روحیه یاس ، سرخوردگی و استیصال گشته اند ، که غالباً برخی از آنها ظاهرا با خدا و با مدعیان دینداری، قهر کرده اند ، و یا بخشی از آن ناآگاهان که از روح و جوهره ، پر از عشق ، صلح و رحمت اسلام قرآنی و محمدی دور و بی خبر هستند ، در خوشبیانه ترین حالت میتوانیم اذعان کنیم ، که در واقع آنها در حالتی بین عصبانیت و قهر موقتاً دین و کتاب رهایی بخش قرآن را ، به قول معروف بر روی طاقچه های خانه اشان جای گذاشتند ، و تمام هم و غم و آمالشان را معطوف دستاوردهای مادی و دنیوی خود قرار داده اند.
برای درک و فهم بهتر مطلب در اینجا می توان یک سوال خاص و مهم را از این اشخاص پرسید ؛ آنها از کدام مذهب و کتاب خدا ، دور و روی گردان شدند و چرا؟از اسلام راستین قرآنی ، محمدی و علوی ، و یا از اسلام منحط و سیاه اموی و سفیانی؟!!!.......
 (مانیفست و آیه آزادی و حقوق بشر در قرآن مبین)
پروردگار یگانه در سوره الحجرات ، آیه13 ، می فرماید ::
1- یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ 13
اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى‏ تردید خداوند داناى آگاه است.
(13) نکته ها ::
خداوند یگانه در اسلام راستین و رهایی بخشِ توحیدی و قرآنی ، به صورت صریح و مستقیم ، و رو در رو با برتریهای نژادی ، قومی و طبقاتی مقابله نموده و شرط فضیلت و برتری انسانها را تنها تقوی( نیروی بازدارنده نفس از تبهه کاری- کنترل درونی- سلف کنترل[1] ) ، دانسته است.
ملاک برتری انسانها که از نظر قرآن تقوی میباشد ، هیچ گونه حقی مادی و معنوی در دنیا برای هیچ انسانِ موحدی ایجاد نمیکند. همه انسانها در برابر خدا برابرند و گرامی ترین شما نزد خدا با پرواترین شما است ، نه قدرتمندترین ، ثروتمندترین ، دانشمندترین[2] و .....
 دین مبین اسلام با هر گونه ویژه خواری و نظام برده داری و طبقاتی کاملاًمخالف میباشد. به بیانی دیگر ،دین رحمانی اسلام با هر گونه برتریهای نژادی ، قومی و مسلکی و ....مخالف است، و با این گونه نابرابریهای اجتماعی شدیداً مقابله میکند.
تنها افرادی نزد خدا دارای برتری و فضیلت هستند و گرامی داشته میشوند ، که با تقوی ترین آنها باشند ، آن هم یک تقویِ توحیدی و رهایی بخش که در بسیاری از آیات قرآن حکیم متبلور و مشهوداست.
 ابلاغ مبین( پیام رسانی آشکار ) ::
خداوند یکتا و یگانه در آیات بسیاری در کتاب قرآن کریم به پیامبر اسلام ، امر میفرماید : تو تنها پند دهنده ، تذکر دهنده ، پیام رسان و ابلاغ کننده آشکار بین مردم هستی ، و وظیفه ای جز تبلیغ آشکار و روشن دستورات الهی را نداری.
به دیگر سخن وظیفه اصلی پیغمبر اسلام ،تنها رساندن ابلاغ مبین و یا همان پیام رسانی روشن و آشکار میباشد. با توجه به آیات کلام الله قرآن حتی رسول اکرم(ص) ، حق هیچ گونه اجبار وتحمیل اعتقادات به بندگان حضرت حق، برای ایمان آوردن به خدا و یا وارد شدن اجباری به دین مبین اسلام را ندارد.
[ 1 و 2 = در عرصه اصلاحات و نوگرایی دینی ، صفحات 134 و 135. ]
یک نکته مهم :
به عنوان مثال آقا یا خانم x(ایکس) که ظاهراً فردی متقی و پرهیزگار است، و از تمام دستورات خدا که در قرآن حکیم آمده است پیروی میکند ، نمیتواند ، که از قوانینِ عرفی و ملی کشور خود چنین انتظار نامعقولانه ای داشته باشد، که حق بیشتری را از لحاظ امکانات مادی و معنوی ، برای فرد او در نظر بگیرند ، و او را بخاطر دارا بودن سلاح معنوی تقوی و ایمان که رابطه ای ما بین او و خدای عالم هست ، از برخی مجازات قانونی در امان بماند ، و یا از امتیازها و پاداشهای خاص بهره و استفاده ویژه ای ببرد.
2-سوره انعام ، آیه 107 :: وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ (107)
و اگر خدا مى‏ خواست آنان شرک نمى ‏آوردند و ما تو را بر ایشان نگهبان نکرده‏ ایم و تو وکیل آنان نیستى.(107)
مترجم : استاد محمد مهدی فولادوند
نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی
  #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن
 ادامه دارد.

 


یادداشتهای یک زندانی سیاسی-10

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 100/1/31 5:0 صبح

یادداشتهای یک زندانی سیاسی-10

 


یادداشتهای چهار ساله یک نفر زندانی از زندان و زندانیان شهربانی-قسمت دهم
 ( یادداشتهای یک زندانی سیاسی در عصر رضاشاهی )- 10
 موضوع این قسمت ::
( ماجرای مرده‌ای که در زندان قصر زنده شد! ) 


 دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!» سال‌ها قبل از حبس خود گرفتار دل‌درد شدیدی بودم و با آن‌که در معالجه سخت اهتمام داشتم و به اغلب از اطبای رشت مراجعه کرده و صدها جور دوای فرنگی و ایرانی به دستور آن‌ها و همین‌قدرها هم معجون‌های مختلف و جوهر نعنا و غیره به تجویز «خاله خان‌باجی‌ها» خورده بودم مع‌هذا علاج نشده و وقتی به زندان افتادم در نتیجه عدم امکان رعایت رژیم غذایی روزی نبود که از این درد در رنج و زحمت نباشم و به پاسبان‌های زندان و افسر و مدیر و رئیس و طبیب زندان برای دادن یک دوای «مسکن» متوسل نشوم!

بیشتر بخوانیم ::

 روزهای اول ورود به زندان شهر، تعجب می‌کردم که چرا این آقایان در قبال تمنای من و در برابر آه و ناله رقت‌انگیز ناشیه از درد غیر قابل تحمل من، لبخند می‌زنند و حرف مرا نشنیده می‌گیرند و می‌روند! روزی که این درد بی‌درمان از طرفی و عدم اعتنای دکتر زندان از طرف دیگر، به کلی از زندگی بیزارم کرده بود، سر او فریاد کشیدم که «آخر شما چگونه بشری هستید که از رنج من نه فقط متاثر نمی‌شوید بلکه با نهایت قساوت قلب به تألم من می‌خندید. صرف‌نظر از وظیفه اداری، مگر وظیفه وجدانی و شغل شریف طبابت به شما امر نمی‌کند به تسکیل دردر و مداوای امراض هم‌نوعان خود همت بگمارید؟ می‌گویند شما سوگند یاد کرده‌اید که به وظیفه خود احترام گذارده و به آن سوگند هم وفادار باشید! پس کو؟ چه شد آن...؟» آن‌قدر از این حرف‌ها، حرف‌هایی که در محیط ما صد تا یک غاز ارزش ندارد تا چه رسد در زندان شهربانی گفتم که دهنم کف آورد! با تمام امیدی که به شیرین‌زبانی‌های خود داشتم، خنده مسخره‌آمیز دکتر خونم را منجمد کرد، و تا رفتم علت استهزا و خنده‌اش را بپرسم فریادی کشیده گفت: «آقا! من دکترم رئیس اداره سیاسی نیستم، کسالت شما یک مرض معمولی نیست که با دست یک طبیب و با دواهای طبی معالجه بشود! در تمام این سلول‌ها که ملاحظه می‌کنید یک نفر مثل شما با دست و پا و چشم و گوش و بینی و معده و مغز سالم زندانی است ولی متاسفانه تا به من می‌رسند یکی از دل‌درد، یکی از کمردرد، یکی از درد سر و یکی... نمی‌دانم از کجایش می‌نالد! در صورتی که با اطمینان قسم می‌خورم همه از من سالم‌تر و قوی‌ترند و اشتباه‌شان فقط این است که مرا به جای رئیس اداره سیاسی می‌گیرند و به جای آن‌که این دردهای فانتزی (!) را برای منظوری که دارند به او بگویند تا اجازه هواخوری و گردش در حیاط و خروج از سلول مجرد را به آقایان بدهد، به من می‌گویند، که صلاحیت این چیزها را ندارم. آقا! مرض شما هم مثل ناخوشی آن‌هاست که من در طب قدیم و جدید و هزار سال بعد هم جز مرضِ تمارض نمی‌توانم نام دیگری به او بگذارم!» دکتر این‌ها را با عصبانیت – با تندی – با فریاد گفت و از دربِ اطاق خارج شد! از این وقت چون دانستم که آن‌چه قبلا از درد خود نالیده‌ام مفت و مجانی از جیبم رفته و آن‌چه که بعدا بنالم جز تمارض و برای تحصیل هواخوری و گردش در حیاط به چیز دیگری تعبیر نخواهد شد، دیگر تا روزی که به زندان قصر منتقل شدم با لجاجت و سرسختی زیادی تحمل رنج و درد را نموده می‌سوختم و می‌ساختم و یک کلمه به زبان نمی‌آوردم! باور کنید، در این اواقت (بی‌اعتنایی و لجاجت) از روزهایی که نزد هرکس از درد خود شکوه و شکایت می‌نمودم، راحت‌تر و آسوده‌تر بودم. این یک قاعده طبیعی است که متاسفانه بیش‌تر بیماران و بیمارداران متوجه آن نیستند: بیماران نمی‌دانند اظهار درد، درد را مداوا نمی‌کند بلکه درد را تشدید می‌نماید و مریض‌دارها هم متوجه نیستند که توجه زیاد و بیش از حد لازم، مریض را گرفتار وحشت و ترس نموده بالنتیجه به شدت مرض نهایت مساعدت را می‌کند! وقتی به زندان قصر منتقل شدم و در آن‌جا – در همان روزهای اول دانستم موجباتی را که آن روز دکتر برای تمارض زندانیان ذکر کرده بود از بین رفته، این‌جا «هواخوری و گردش در حیاط» آزاد است، به اولین چیزی که تصمیم و اراده نمودم مداوای دل‌درد کهنه من بود که واقعا مرا معذب و ناراحت می‌داشت. دکتر [پزشک] احمدی (مرحوم!) بله... آن مرحوم، پس از معاینه مختصر و سوالات کوتاهی از من، مرضم را «آپاندیس» و محتاج به عمل تشخیص داد! با این‌که می‌دانستم وسیله عمل در مریض‌خانه زندان قطعا فراهم نیست مع‌هذا چون رنج مرضم از مرگ سخت‌تر و ناگوارتر بود، به این کار رضایت دادم. اما تا چند روز بعد معلوم شد خود اطبا در تشخیص تردید دارند و به همین جهت برای عمل «دفع‌الوقت» می‌نمایند. این دفع‌الوقت‌ها باعث شد هشت روز به انتظار عمل بمانم و در نتیجه استراحت این مدت و خوردن اغذیه مناسب من‌جمله «شیر» که می‌گفتند چون فروشنده آن شخص رئیس زندان است و به این جهت به طور وفور در اختیار بیماران بود، حمله دل‌دردم تخفیف یافته و شب نهم با اجازه پرستار به حیاط مریض‌خانه رفتم و موقع عبور از کریدور به اطاق شماره 5 که جای مرده‌ها و بیماران نزدیک به مرگ بود سری زدم. از 8 تخت‌خواب آن اطاق، تصادفا آن شب بیش از یکی اشغال نشده بود که اشغال‌کننده آن هم مرحوم حضرت‌قلی از محبوسین لُر، و عصر همان روز مرده بود! کریدور مریض‌خانه خلوت بود. نزدیک پله‌ها به منوچهرخان اسعد بختیاری برخوردم که پیژامه بسیار عالی و ابریشمی در بر و چند مجله و روزنامه (آن چیزی که متهمین سیاسی برای هر صفحه آن جان می‌دادند) زیر بغل داشت! از پله‌ها به حیاط و باغچه زیبای مریض‌خانه فرود آمدم. این باغچه واقعا بسیار باصفا و باطراوت بود زیرا آن‌جا گردشگاه مردمان متمکن و ثروتمندی چون مرحوم علیمردان‌خان که مدت‌ها در سایه درختان سبز و خرم آن لمیده و بستی زده و مرحوم تیمورتاش که اشک‌های فراوانی در پای دیوارهای آن ریخته و امیرجنگ که با دست خود علف‌های هرزه را از پای گُل‌ها کنده و امثال این‌ها مردمان باسلیقه بود و واقعا هم باید باصفا و باطراوت باشد. چه بسا درخت‌ها که با دست این اشخاص سرشناس پیوند شده و چه بسا بوته‌های گلی در این حیاط دیده می‌شد که در این ایام عید از طرف وکلا و وزرا و اشراف جهت زندانیان متشخص آورده شده و آن‌ها به یادگار در باغچه‌های زیبای آن کاشته بودند.
چون توانایی گردش زیادی در این حیاط باصفا را نداشتم پس از چند لحظه در زیر درختی که با اولین اطاق سمت غربی ساختمان مریض‌خانه یعنی اطاق دکتر کشیک بیش از سه متر فاصله نداشت نشستم – سایه طویل دکتر که پشت میز کار خود نشسته بود از پنجره بزرگ اطاقش تا جایی که نشسته بودم، ادامه داشت و من به خوبی بی‌حرکت سر و گردن و دست‌های او را از روی سایه او تماشا می‌کردم – مدتی گذشت و در این مدت با چه افکار و خیالاتی مشغول بودم خود نمی‌دانم ولی ناگهان رفت و آمد زیاد به این اطاق و سایه دراز و متحرک آن‌ها و صدای مخوف ناله انسانی که از کریدور مریض‌خانه شنیده می‌شد، مرا هراسان کرده و به وقوع حادثه‌ای غیرمترقبه متوجه کرد – وقتی به کریدور برگشتم با منظره عجیب و هول‌ناکی که پس از چند دقیقه صورت مسخره و مضحکی به خود گرفت، مواجه شدم که برای خود من هم تا حدی غیر قابل باور بود! حضرت‌قلی که عصر خبر فوتش را شنیده و شخصا جسد او را در اطاق شماره 5 نیم ساعت قبل دیده بودم...
 با دهان خونین و پیراهن بلند سفید معمولی زندان که آن هم آغشته به خون بود جلوی درب اطاق شماره 5 ایستاده دستی به چانه داشت و با دست دیگر – برای آن‌که به زمین نیفتد – دستگیره درب را گرفته و ناله می‌کرد!
بیمارانی که قدرت حرکت داشتند از اطاق‌ها خارج و با پاسبان‌ محافظ و پرستاران از دور او را نگاه می‌کردند. همه متعجب بودند و بیش از همه دکتر کشیک که با دهان نیمه‌باز فقط سرش را از درب اطاق خارج کرده بود، با نظر اعجاب به این حادثه باورنکردنی توجه داشت. زودتر از همه کس پاسبان کریدور خون‌سردی خود را دست آورده و در حالی که به دکتر سلام نظامی می‌داد گفت: «آقای دکتر! این حضرت‌قلی است، حضرت‌قلی لُر زنده شده!!»
 با آن‌که در این گزارش مطلب تازه‌ای جز آن‌چه که همه ما به چشم دیده و می‌دیدیم وجود نداشت مع‌هذا هلهله شعف و صدای خنده همه بلند شد و به دکتر جرأتی داد که از اطاق خود بیرون بیاید و علت این معجزه بزرگ را که در تاریخ بشریت خیلی کم نظیر دارد تحقیق کند! پرسش از خود حضرت‌قلی فورا چگونگی اعجاز را برای ما روشن کرد؛ عصر روز گذشته دکتر از حضرت‌قلی عیادت می‌کند و گویا در آن وقت او دچار حمله‌ای شده بود که قدرت تکلم نداشت ولی آن‌چه در اطرافش می‌گذشت همه را حس می‌کرد، همین آقای دکتر پس از معاینه کوتاهی گفته بود:
«بیچاره تموم کرد.»
حضرت‌قلی، با سابقه هفت هشت ساله‌ای که از مریض‌خانه زندان داشت در نتیجه شنیدن این حرف دکتر به کلی بی‌هوش می‌شود و اول شب او را به اطاق شماره 5 منتقل می‌کنند که صبح تحویل مامور متوفیات بدهند. دو نفر از پرستارها که بالاخره معلوم نشد کی‌ها بودند و بیچاره حضرت‌قلی لر هم نتوانسته بود از شدت وحشت آن‌ها را بشناسد به اطاق خلوت شماره 5 که پیش همه زندانیان شوم و به همین لحاظ جای امن و خالی از هرگونه خطری بود رفته – یکی چانه آن بدبخت را سخت نگهداشته دیگری شروع به در آوردن دندان‌های طلای حضرت‌قلی می‌کند. با آن‌که در نتیجه کشیدن دندان اول، خون‌ریزی شروع شده بود مع‌هذا چون حرکتی از حضرت‌قلی دیده نشد آقایان به عمل خیر! ادامه دادند! موقع کشیدن دندان چهارم، حضرت‌قلی از شدت درد به هوش آمده و با یک جَست غیرمنتظره از تخت‌خواب برمی‌خیزد و طبعا پرستاران مزبور با ترس و وحشت پا به فرار می‌گذراند.
وقتی حضرت‌قلی با آه و ناله این اظهارات را تمام کرد گفت: «آقای دکتر شما را به خدا فعلا دوایی به من بدهید که از خون‌ریزی لثه‌ام جلوگیری کند» و من به گفته او اضافه کردم «آقای دکتر حضرت‌قلی شکایتی هم البته از مرتکبین این کار ندارند زیرا اگر آن‌ها نبودند فردا حضرت‌قلی برای ابد ما را از دیدار خود محروم می‌کرد.» دکتر هاج و واج گاهی به مرده زنده‌شده و گاهی به اطرافیان نگاه می‌کرد و بالاخره به حرف آمده به یک انفرمیه [پرستار] کوتاه‌قد که پهلویش بود و من از رنگ پریده او سخت به او مظنون شده بودم گفت: «من فوت او را در دفتر ثبت وقایع ثبت و گواهی کرده‌ام حالا بنویسم چی و دفتر را چطور اصلاح کنم؟!»

منبع: فریدون جمشیدی، خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاه‌ودوم، سه‌شنبه 1 اسفند 1329، صص 9-11.

ادامه دارد.

 


قرآن،آزادی و حقوق بشر-1

ارسال  شده توسط  مهدی گلمحمدی ایرانی در 100/1/30 2:33 عصر

قرآن،آزادی و حقوق بشر-1

 


قرآن ، آزادی و حقوق بشر-قسمت اول-1
مقوله بسیار مهمِ حقوق بشر ، که بویژه در این قرن21 ، نمود و رواج نوشتاری و کلامی گسترده ای در رسانه های گروهی ، بخصوص در فضای مجازی جهان یافته است ، ما را بر آن داشت ، که کتاب رهائی بخش و انسان ساز قرآن حکیم را مورد بررسی و کنکاش مجدد و چندباره قرار دهیم ، تا از پرتوهای آیات الهی این کتابِ سعادتبخش ، که بعنوان یک مانیفستِ زنده و پویا ، راهنمای عمل برای همه جویندگان حقیقت و همه موحدین و آزادگان است ، در پیرامون حقوق بشر ، اطلاع و آگاهیِ نسبی ولی پربار و مهم حاصل نمائیم. ان.شاء.الله.
 آیات حقوق بشری در قرآن حکیم :: قبل از وارد شدن به مباحثی در پیرامون مقوله حقوق بشر ، ذکر این نکته خالی از لطف نمی باشد که ، آیاتی که برایتان بازگو میکنیم ، مربوط به بیش از1400سال قبل است. در صورتی که اعلامیه جهانی حقوق بشر در 10 دسامبر 1948 میلادی( برابر با 19 آذر 1327 شمسی ) ، به تصویب مجمع عمومی ملل متحد رسیده و آنگاه به عنوان منبع اصلی نظام بین المللی حقوق بشر مطرح شده است. یعنی در واقع کمتر از 72 سال است ، که این اعلامیه حقوق بشر در جهان امروز صادر شد. درواقع بعثت پیامبر اسلام در زمان و تاریخی صورت گرفت ، که سرزمین عربستان امروزی غرق در جهل ، شرک ، خرافات ، زنده به گور کردن دختران ، به ارث بردن زنان ، نگاه ابزاری به زنان و نگریستن آنها به مثابه یک کالا ، بت پرستی و هدایا و قربانی کردن حیوانات در مقابل بتان ، و سرریز شدن منبع مالی بسیار زیاد به جیب گشاد سردمداران شرک و ارتجاع همچون ابوجهل ها ، ابولهب ها و ابوسفیان ها و ...... بود. در واقع حضرت محمد( ص ) ، دین آزادی بخش اسلام در آن محیطِ پر از جنگ ، خونریزی ، جهل ، شرک و ارتجاعِ صحرای تفتیده مکه ، از طرف خداوند یگانه توسط نیروی وحی ، به مردم آن مکان و همه جهانیان تا قیامِ قیامت ، ابلاغ و تقدیم شد.
 سر فصل آیات حقوق بشری قرآن : 
 قرآن کریم می‌فرماید :: لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ 256
 ترجمه فارسی ::  در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است ، پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.
نکته ها :: در این سری از مطالب از حقوق بشر در قرآن ، تنها به اشاره ای گذرا به آیات و سرفصلها اکتفا نمی نمائیم ، بلکه علاوه بر آن ، به بررسی و تبیین بیشتر در مورد موضوعه طرح شده به لطف حضرت دوست خواهیم پرداخت. لا اکراه فی الدین ...... :: اگر گذری به فضای مجازی نمائیم ، و در پیرامون مطالبی که اسلامستیزان و منتقدان ریز و درشت ، و تند و تیز به اسلام و کتاب و سند ارزنده اش قرآن ، در وبلاگها و وبسایتها و بویژه کانالهای متعدد تلگرامی خود می نگارند ، در خواهیم یافت ، بیشتر سلسله کانالهای تلگرامی بعضاً زنجیره ای ضد اسلام ، در این سه دسته زیر جای میگیرند ::
 دسته اول : افراد و گروهای نوظهور ، هوادار نظام فردگرا ، وابسته ، دیکتاتوری و سلطنتی ، سر بر آورده در دوران پر تلاطم و پرچالش خاورمیانه ، به منظور تاثیر گذاری بر روی مخاطبین احتمالی داخلی.
  دسته دوم :: عمدتاً چپ نما و تندرو و یا به اصلاح خود را از مدافعان حقوق کارگران و رنجبران میدانند ، و همچنین برخی از آنها خود را در عین حال ، از مدعیان روشنفکری ، آزادی و دموکراسی و در عین حال افرادی ضد دین ، مترقی؟ و لائیک! قلمداد میکنند. این دسته و گروه فقط خام خیالانه در کنج عافیت و رفاه ، در میان کافه ها و کازینوها ، غریبانه! از آزادی و حقوق بشر دم میزنند و فلسفه بافی میکنند. (  اکثر منابع و به اصطلاح مستندات آن گروهها و اشخاص منفرد اسلامستیز ، مربوط به احادیث و روایتهای مجهول ،باطل و ضعیف میباشد ، که به قول معروف به آن روایتها و احادیث ساختگی و جعلی اسرائیلیات گفته میشود. آنها غافلانه و خام خیالانه و بی اطلاع از متون اصیل اسلامی ، بخصوص سند اصلی و بدون خدشه قرآن کریم ، که به عنوان مانیفست و راهنمای عمل همه موحدین و مسلمانان می باشد ، عمدتاً کتابهایی را که حاوی برداشتهای قشری و دگم اندیشانه ، همراه با تفاسیری که فرسنگها دور از عقلانیت و باب مهم پویایی و اجتهاد و محکمات و متشابهات قرآنی است را ، مورد توجه و بررسی و نقدشان قرار می دهند.به همین دلیل اکثر برداشتها و نقل قولهای آنها سطحی ، اشتباه و غرض آلود است و بس.
  نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی  #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن
ادامه دارد

 


<      1   2   3   4   5   >>   >